سایت برترین رمان ها

دلنوشته اینکه مجبورم

يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۰۶:۰۴ ب.ظ

 

نام دلنوشته: اینکه مجبورم

نویسنده: صبا م.حسینی

 

 

با امروزمیشود۲۰روز..

من ۲۰روز کمبودداشتم..

کمبودنداشتنت درزندگی ام..

من اسمش،رانمی گذارم زندگی،میگذارم زجر همراه بادرد.

حال امروزه هایم راشجریان وصف میکندوقتی باآن سوزصدایش میخواند:

_دستاتوبردار،ازگلوی من.

انگارکسی دستانش را دور گلویم می آویزد،

_دســتاتوبردار،ازگلوی من.

تامرز مردن مرامیکشاندوبه یکباره مرارهامیکند.

میدانم که قصدآزارم رادارد...

اینکه مجبورم یک روزدیگرهم بی تو زنده بمانم.

 

 

 

با تشکر از صبامیم بابت نوشتن این دلنوشته ی زیبا.smiley

 

  • Group Novel

دلنوشته

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی