دلنوشته وهم خیال تو
يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۸، ۰۶:۵۷ ب.ظ
نام دلنوشته: وهم خیال تو
نویسنده: رضوانه فروزان مهر
پنجره را باز میکنم....نگاهم قفل میشود در نگاهت ... لبخند میزنم ... لبخند میزنی ... انگار هوای زمستان..با هر بخاری که از بین شکاف لبانت بیرون میزند ... گرم تر میشود ... به سرعت از پله ها پایین میپرم. .. یک صدایی در دلم فریاد میزند ... دیگر تحمل ندارم ... درب حیاط را باز میکنم ... و جای خالی ات همراه با سوز سرد زمستان به رخم سیلی میزند ... باز هم من و وهم خیال تو ...
باتشکر از رضوانه ی عزیز بابت نوشتن این دلنوشته ی زیبا.
- ۹۸/۱۱/۰۶